مستند هیچ و پول در مورد مدرسه غیردولتی است. ابتدای انقلاب بود که به دلیل آنچه در قانون اساسی حق آموزش رایگان برای همه بود، همه مدارس دولتی شدند اما با مصوبه مجلس در اواخر جنگ تحمیلی و به دلیل شرایط بد مالی دولت، اجازه مشارکت مردم در مدرسهداری با قید غیرانتفاعی صادر شد. قانونی که در سال 94 تغییر کرد و تبدیل به غیردولتی شد تا اجازه سود شخصی برای صاحبان مدارس صادر شود.
رشد جدی مدارس غیردولتی در همین سالها اتفاق افتاد و جایگاه ایران را با 14 درصد مدرسه غیردولتی بالاتر از آمریکا با 10 درصد مدرسه غیردولتی نشاند. گویا ما از آمریکا هم سرمایهسالارتر هستیم!
این مستند که کاری از مرکز مستند سفیر است را از تلوبیون ببینید.
دوست عزیزی مطالعه کتاب منطق الطیر را پیشنهاد کرده بود. بخش قابل توجهی از آن را همان زمان خواندم اما فاصله افتاد و امروز تمامش کردم. شاید هم تازه باید شروعش کرد و در زندگی بیشتر به یادش باشم.
این کتاب از مثنویهای تمثیلی عرفان اسلامی است که مرغان زیادی برای انتخاب پادشاه و رئیس خود سفری را آغاز میکنند که در واقع هفت وادی #عشق است. در هر وادی بسیاری از مرغان از ادامه مسیر جا میمانند و سی مرغ به سیمرغ میرسند و در واقع حقیقت را در درون خود میجویند.
هفت وادی به ترتیب عبارتند از:
طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فقر که سرانجام به فنا میانجامد.
این #کتاب زندگی یک #شهید است. یک شهید که به نظر میرسد زندگی عادی خود را در #خانواده، در تحصیل و در شغل پیش میبُرد. هر جا لازم بود، همانجا بود. شناخت خوبی از وظیفه خود داشت و ترسی از حضور در آن شرایط و وظیفه نداشت. دور بود از خودشیفتگی، دور بود از سیاسیبازی، دور بود از مصلحتاندیشی منفعت طلبانه.
او پیچیده نبود، #باهوش و عمیق بود، حب دنیا نداشت ولی زندگی عادی داشت.
از قالبهای مورد پسند مخاطب در چارچوب شرع استفاده میکرد برای اثرگذاری محتوا.او تک بُعدی نبود.روزی که آیت الله #خامنهای به او پیشنهاد میدهد مسئول دفتر رئیس جمهور شود، میگوید باید خبرنگاران خارجی را ببرد خوزستان تا شکست حصر #آبادان را به جهان مخابره کند.و دیگر نمیآید...
شخصیت جذابیست این شهید. پیشنهاد میکنم بخوانید.
هناس را امروز دیدم؛ داریوش رضایینژاد را شاید حالا حالاها زمان لازم باشد که ببینم و بشناسم. چقدر دیدهام افرادی که به #عقل محاسبهگر دنیایی از داریوش نخبهتر هستند ولی راحتتر جا میزنند و نه حتی با تهدید بلکه با رؤیافروشی بیگانه، وطنفروشی میکنند. نخبه کدام است؟ کسی که حتی نمیتوان تشخیص دهد زندگی فرزند و نسل خودش هم وابسته به استقامت یا جا زدن اوست؟ داریوش رضایینژاد شاید یک انسان معمولی بود و انسانهای معمولی هستند که اشتباهات بزرگ نمیکنند و کوچک کوچک و قدم قدم بهتر و بهتر میشوند. همین کافیست تا شهید شوی و الگو. هناس را ببینید.
حدود بیست و پنج سال پیش به خاطر اولهگونار #سولسشر هوادار #منچستر یونایتد شدم. دو سال بعد «ذخیره طلایی» هیجانانگیزترین گل #لیگ_قهرمانان_اروپا را در دقیقه ۹۳ به #بایرن_مونیخ زد و تیمش را #قهرمان کرد. وقتی به عنوان سرمربی #منچستر_یونایتد روزهای فوقالعادهای را تجربه میکرد و توانسته بود فوتبال سرد و بیروح #مورینیو را دوباره تبدیل به فوتبال گرم و هیجانانگیز #فرگوسن کند، به #رامبد_خانلری پیشنهاد کردم کتاب زندگینامه «اوله» را ترجمه کنیم. رامبد طرفدار #لیورپول است ولی قبول کرد، چون «اوله» دوستداشتنیتر از این حرفاست. اما ترجمه این کتاب بخاطر علاقه شخصی من بود؟ خیر. نوع خاص زندگی اولهگونار به درد خیلی از ماها میخورد. به قول خودش یک ترن هوایی فراز و فرودهای زیادی دارد. اینکه در روزهای خوش چگونه باشیم و در روزهای سخت چهکار کنیم، خیلی مهم است. پیشنهاد میکنم این بند از کتاب را با هم بخوانیم تا اگر برای شما هم جذاب شد، کتاب «کارآموز سرخ» را مطالعه کنید:
داستان زندگی اوله، داستان شوق، بدبیاری، اوج گرفتن دوباره و #عزم و اراده است. داستان مردی با ایمان بیپایان که آنقدر #باهوش هست تا بپذیرد بدوبیراهها و انتقادهای شدیدی که نسبت به کمتجربگی و خامیاش میشود، گاه #حقیقت ماجراست. اوله آنقدر باهوش هست که بداند برای هدایت غولی همچون منچستریونایتد که در سطح جهانی طرفدار دارد، گاه ملاحظات لازم و ابتکار عمل فوتبالی مورد نیاز را ندارد. کسی که با وجود این موضوع یا حتی میتوان گفت به همین خاطر، با تمام قلبش شیفته و #عاشق این #ورزش است. او کسی است که زندگی بازیکنان و کارکنان هر باشگاهی را که در آن بهعنوان سرمربی کار کرده، تحتتأثیر قرار داده و حتی غیرفوتبالیها را هم مجذوب خودش کرده است.